دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «بر اساس سال :: دهه 80» ثبت شده است

اندرو: «همه‌ی ما تا حدی عجیب و غریب هستیم. فقط بعضی از ما تو پنهان کردنش بهتریم.»

Andrew: We're all pretty bizarre. Some of us are just better at hiding it.


[The Breakfast Club] [1985] [کلوب صبحانه]

گراهام:«مردها یاد می‌گیرن عاشق کسی بشن که جذبش شدن، و زن‌ها بیشتر و بیشتر جذب کسی میشن که عاشقش شدن.»


  Graham: Men learn to love the person that they're attracted to, and that women become more and more attracted to the person that they love


[Sex, Lies and Videotape] [1989] [سکس، دروغ‌ها و نوار ویدئویی]

مک‌ریدی:«یه نفر تو این کمپ اون چیزی که نشون میده نیست.»

چیلدز:«خب حالا چطور میشه فهمید کی انسانه؟ اگه من یه شبیه‌سازی شده بودم، از نوعِ کاملش، چطوری می‌تونستی متوجه این موضوع بشی؟»


MacReady: Somebody in this camp ain't what he appears to be. Right now that may be one or two of us. By spring, it could be all of us

Childs: So, how do we know who's human? If I was an imitation, a perfect imitation, how would you know if it was really me


[The Thing] [1982] [موجود]

جان (مرد فیل‌نما):«هراس مردم از چیزهایی‌ست که آنها را نمی‌فهمند.»


John Merrick: People are frightened by what they don't understand


[The Elephant Man] [1980] [مرد فیل‌نما]

(در زمانِ گذشته)

مارتی:«یه لحظه صبر کن دکتر. تو داری سعی میکنی بهم بگی که مادرم خاطرخواه من شده؟»

دکـتـر:«دقیقاً!»

مارتی:«این خیلی سنگینه!»

دکـتـر:«سنگین؟! چرا همه چیز در آینده سنگینه؟! آیا در نیروی جاذبه‌ی زمین مشکلی هست؟!»

[Back to the Future] [1985] [بازگشت به آینده]

زن:«چرا منو دید میزنی؟»
مرد:«چون دوسِت دارم...»
زن:«چی میخوای؟»
مرد:«نمی‌دونم.»
زن:«میخوای منو ببوسی؟»
مرد:«نه»
زن:«میخوای باهام بخوابی؟»
مرد:«نه»
زن:«میخوای باهام سفر کنی؟»
مرد:«نه»
زن:«پس چی میخوای؟»
مرد:«هیچی!»
زن:«هیچی؟!»
مرد:«هیچی!»

[A Short Film About Love] [Krótki film o milosci] [1988] [فیلمی کوتاه درباره‌ی عشق]