دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۴۵ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر :: عاشقانه» ثبت شده است

مرد:  «من دوست دارم»
مادر: «تو هیچوقت دوستم نداشتی. تو فقط عاشق این بودی که من چقدر دوستت دارم»


HIM: I love you
Mother: You never loved me. You just loved how much I loved you.


 Mother! / 2017 / Darren Aronofsky / مادر!

گیلس:  «ناتوان بودم از تماشای شکلِ تو / تو را در کنارم یافتم / حضورت چشمانم را سرشار از عشق کرد / قلبم را فروتن کرد / چرا که تو همه جا هستی»

Giles:
Unable to perceive the shape of You, I find You all around me. Your presence fills my eyes with Your love, It humbles my heart, For You are everywhere.


 The Shape of Water / 2017 / Guillermo del Toro / شکل آب

کیث:  «چطور میتونی انقلابی عمل کنی، اگه بخوای انقدر سنت گرا باشی؟»

Keith:
How are you gonna be a revolutionary if you're such a traditionalist?


 La La Land / 2016 / Damien Chazelle / لا لا لند

هانا:  «باید امکان پذیر باشد شنا کردن در اقیانوس کسی که دوستش داری، بدون غرق شدن... باید امکان پذیر باشد که شنا کنی، بی‌آنکه خود به آب تبدیل شوی.»

Alvy:
It must be possible to swim ,in the ocean of the one you love ,without drowning. It must be possible to swim, without becoming water yourself.


 13 Reasons Why / 2017 / Brian Yorkey / سیزده دلیل برای

الوی: «یه نفر میره پیش روانپزشک و میگه: "دکتر، برادر من دیوونه‌ست. اون فکر میکنه که مرغه!" بعد دکتر میگه: "خب چرا نمی‌فرستیش بیمارستان؟" بعد اون یارو میگه: "می‌خواستم بفرستمش، ولی من تخم‌مرغ نیاز دارم!" خب من حدس میزنم که این تا حد زیادی شبیه احساس من نسبت به "روابط زن و مرد" هست. روابطی که کاملا غیرمنطقی، دیوانه‌کننده و مسخره‌ست. اما گمونم بیشترمون به این روابط ادامه میدیم به این دلیل که به تخم مرغ هاش نیاز داریم.»

Alvy:
this... this guy goes to a psychiatrist and says, "Doc, uh, my brother's crazy; he thinks he's a chicken." And, uh, the doctor says, "Well, why don't you turn him in?" The guy says, "I would, but I need the eggs." Well, I guess that's pretty much now how I feel about relationships; y'know, they're totally irrational, and crazy, and absurd, and... but, uh, I guess we keep goin' through it because, uh, most of us... need the eggs.


 Annie Hall / 1977 / Woody Allen / آنی هال

(بعد از فیلمبرداری صحنۀ عاشقانه)
لینا:  «نمی‌تونی منو اینجوری ببوسی و وانمود کنی بهم هیچ علاقه‌ای نداری»
دان: «من یه بازیگر بزرگم... حتی یه رطیل هم می‌بوسم!»
لینا: «تو این کارو نمیکنی.»
دان: «نمیکنم؟...هی جویی، برام یه رطیل بیار!»


[after filming a love scene]
Lina: Oh, Donny! You couldn't kiss me like that and not mean it just a teensy, weensy bit!
Don: Meet the greatest actor in the world. I'd rather kiss a tarantula.
Lina: Oh, you don't mean that.
Don: I don't... Hey, Joe, bring me a tarantula.


Singin' in the Rain/ 1952 / Gene Kelly / آواز در باران