دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالوگ ماندگار» ثبت شده است

دخترک داخل رادیاتور:«در بهشت، همه‌چیز خوب است. در بهشت همه‌چیز عالی‌ست. تو چیزهای خوبت را می‌گیری، و من چیزهای خوبم را.‏»


Lady in the Radiator: In Heaven, everything is fine. In Heaven, everything is fine. You've got your good things. And I've got mine


[Eraserhead] [1977] [کله‌پاک‌کن]

مالکلم:«خدا دایناسورها را آفرید،

خدا دایناسورها را نابود کرد،

خدا بشر (مرد) را آفرید،

بشر (مرد) خدا را نابود کرد،

بشر (مرد) دایناسورها را آفرید!»

ساتـلر:«دایناسورها مرد را خوردند.

زن مالکِ زمین شد!»


Dr. Ian Malcolm: God creates dinosaurs. God destroys dinosaurs. God creates man. Man destroys God. Man creates dinosaurs

Dr. Ellie Sattler: Dinosaurs eat man. Woman inherits the earth


[Jurassic Park] [1993] [پارک ژوراسیک]

هری هارت:«شرافت به بهتر بودن از یک انسان دیگه نیست... به اینه که آدم از خودِ قبلیش بهتر باشه...»


Harry Hart: There is nothing noble in being superior to your fellow man; true nobility is being superior to your former self


* نقل قول از "ارنست همینگوی"

[Kingsman: The Secret Service] [2014] [کینگزمن: سرویس مخفی]

گالادریل:«میتراندیر... چرا اون هالفلینگ (هابیت)؟»

گاندولف:«نمی‌دونم. "سارومان" معتقده که تنها "قدرتی عظیم" میتونه با اهریمن مقابله کنه. ولی این چیزی نیست که من بهش رسیدم. من پی بردم که این چیزهای کوچک و کردار روزانه‌ی افراد عادی هست که تاریکی رو مهار میکنه. کارهایی ساده از روی مهربانی و عشق... چرا "بیلبو بگینز"؟... شاید به این دلیل که می‌ترسم، و اون بهم شجاعت میده.»


Galadriel: Mithrandir... why the Halfling

Gandalf: I don't know. Saruman believes it is only great power that can hold evil in check. But that is not what I have found. I've found it is the small things, everyday deeds of ordinary folk that keeps the darkness at bay. Simple acts of kindness and love... Why Bilbo Baggins? Perhaps it is because I am afraid... and he gives me courage


[The Hobbit: An Unexpected Journey] [2012] [هابیت: یک سفر غیرمنتظره]

آراگون:«محکم بایستید، استوار باشید. ای فرزندان گاندور، فرزندان روحان، برادران من. در چشمان شما همان ترسی را می‌بینم که میخواست قلبم را دربرگیرد. ممکن است روزی رسد که نشانی از شجاعت باقی نمانده باشد، زمانی که دوستانمان را رها کنیم و تمام پیمان‌های دوستی گسسته شود؛ اما آن روز امروز نیست. زمانِ زوزه‌ی گرگ و شکستنِ سپرها، آنگاه که عصرِ انسان بکلی مضمحل شود. اما امروز، آن روز نیست. ما امروز می‌جنگیم. بپاس نعمت‌هایی که این سرزمینِ نیک به شما ارزانی داشته دستور می‌دهم : "بایستید، ای مردانِ باختر زمین"»


Aragorn: Hold your ground, hold your ground! Sons of Gondor, of Rohan, my brothers! I see in your eyes the same fear that would take the heart of me. A day may come when the courage of men fails, when we forsake our friends and break all bonds of fellowship, but it is not this day. An hour of wolves and shattered shields, when the age of men comes crashing down! But it is not this day! This day we fight! By all that you hold dear on this good Earth, I bid you stand, Men of the West


[The Lord of the Rings: The Return of the King] [2003] [ارباب حلقه‌ها: بازگشت شاه]

مَت:«نمی‌خوام دخترهام بی‌بند و بار بزرگ شن. من با این حرف پدرم موافقم که می‌گفت - به اندازه‌ی کافی به بچه‌هات پول بده تا یه کاری بکنن، نه به اندازه‌ی غیرکافی که هیچ کاری نکنن.»


Matt King: I don't want my daughters growing up entitled and spoiled. And I agree with my father - you give your children enough money to do something but not enough to do nothing


[The Descendants] [2011] [فرزندان]