*در سایه روشن. شاید پس از معاشقه. پشت به پشت هم روی زمین نشستهاند و سرهایشان را به هم تکیه دادهاند. زن انگور میخورد.مرد سیگاری خاموش بر لب دارد و فندکی در دست. |
زن: |
بگو آ. |
مرد: |
آ. |
زن: |
مهربونتر: آ. |
مرد: |
آ. |
زن: |
آهستهتر: آ. |
مرد: |
آ. |
زن: |
من یه آی لطیفتر میخوام. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی دوستم داری. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی هرگز فراموشم نمیکنی. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی خوشگلم. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی برام میمیری. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی بمون. |
مرد: |
آ. |
زن: |
بگو آ ،یه جوری که انگار میخوای بهم بگی لباسات رو در آر. |
مرد: |
آ. |