نورمن:«اگه کسی رو دوست داری، هیچوقت نباید تنهاش بزاری. حتی اگه ازش متنفر باشی.»
[Psycho] [1960] [روانی]
نورمن:«اگه کسی رو دوست داری، هیچوقت نباید تنهاش بزاری. حتی اگه ازش متنفر باشی.»
[Psycho] [1960] [روانی]
استلا:«وقتی یه مرد و یه زن همدیگه رو میبینن و از هم خوششون میاد، باید برن سراغ هم... همین، مثل واکنش دو مادهی شیمیایی!... نه این که از همدیگه فاصله بگیرن و شروع به تحلیل همدیگه بکنن. مثل دو تا عروسک تو بطری!»
جــف:«خب، این یه راه خردمندانه برای نزدیک شدن به ازدواجه.»
استلا:«خردمندانه؟... هیچ چیز نسل بشر رو به اندازه همین خردمندی به دردسر نینداخته!... هه، ازدواج مدرن!»
[Rear Window] [1954] [پنجره پشتی]
اسکاتی:«جایی میری؟»
مدلین:«میخوام همینجوری پرسه بزنم»
اسکاتی:«منم خیال داشتم همین کارو بکنم»
مدلین:«یادم رفته بود که شما گفته بودین شغلتون پرسه زدنه...!»
اسکاتی:«به نظرت حیف نیست که هر کدوممون جدا از هم پرسه بزنیم؟!»
مدلین:«آدما همیشه تنهایی پرسه میزنن... دو نفر که باشن میرن یه جایی»
اسکاتی:«همیشه هم اینطور نیست!»
[Vertigo] [1958] [سرگیجه]