دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر :: علمی تخیلی» ثبت شده است

کوپر:  «تو یه دانشمندی، برند.»
برند: «پس به حرفم گوش کن. وقتی بهت میگم عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم -عشق مشهوده و قدرتمنده- حتما یه معنایی داره.»
کوپر: «بله عشق معنا داره. فواید اجتماعی، پیوند اجتماعی، تربیت فرزند...»
برند: «ما مرده‌هامون رو دوست داریم. فایده اجتماعی اون چیه؟»
کوپر: «هیچی»
برند: «شاید معنای بیشتری داشته باشه. چیزی که ما هنوز نمی‌تونیم درکش کنیم. شاید یه جور دلیل باشه، یه جور محصول از ابعادِ بالاتر که ما نمی‌تونیم بطور محسوس درکش کنیم. من در طول کهکشان شیفته‌ی کسی هستم که ده ساله ندیدمش و میدونم که احتمالا مُرده. عشق تنها چیزیه که فراتر از ابعادِ فضا و زمان می‌تونیم حسش کنیم. شاید باید بهش اعتماد کنیم، حتی اگه هنوز اون رو درک نمی‌کنیم.»


Cooper: You're a scientist, Brand.
Brand: So listen to me when I say that love isn't something that we invented. It's... observable, powerful. It has to mean something.
Cooper: Love has meaning, yes. Social utility, social bonding, child rearing...
Brand: We love people who have died. Where's the social utility in that?
Cooper: None.
Brand: Maybe it means something more - something we can't yet understand. Maybe it's some evidence, some artifact of a higher dimension that we can't consciously perceive. I'm drawn across the universe to someone I haven't seen in a decade, who I know is probably dead. Love is the one thing we're capable of perceiving that transcends dimensions of time and space. Maybe we should trust that, even if we can't understand it.


[Interstellar] [2014] [بین ستاره‌ای]

مک‌ریدی:«یه نفر تو این کمپ اون چیزی که نشون میده نیست.»

چیلدز:«خب حالا چطور میشه فهمید کی انسانه؟ اگه من یه شبیه‌سازی شده بودم، از نوعِ کاملش، چطوری می‌تونستی متوجه این موضوع بشی؟»


MacReady: Somebody in this camp ain't what he appears to be. Right now that may be one or two of us. By spring, it could be all of us

Childs: So, how do we know who's human? If I was an imitation, a perfect imitation, how would you know if it was really me


[The Thing] [1982] [موجود]

دخترک داخل رادیاتور:«در بهشت، همه‌چیز خوب است. در بهشت همه‌چیز عالی‌ست. تو چیزهای خوبت را می‌گیری، و من چیزهای خوبم را.‏»


Lady in the Radiator: In Heaven, everything is fine. In Heaven, everything is fine. You've got your good things. And I've got mine


[Eraserhead] [1977] [کله‌پاک‌کن]

مکس:«امید داشتن اشتباهه. اگه نتونی چیزهای شکسته شده رو درست کنی، علقت رو از دست خواهی داد.‏»


Max: hope is a mistake. If you can't fix what's broken, you'll, uh... you'll go insane


[Mad Max: Fury Road] [2015] [مکس دیوانه: جاده خشم]

مری:«چقدر راهبه‌ی باکره و پاکدامن خوشبخت است.

جهان فراموش می‌کند، آنهایی را که فراموش کرده‌اند.

با درخششِ ابدیِ یک ذهنِ بی‌آلایش،

هر دعایی مستجاب می‌شود و هر آرزویی تحقق می‌یابد.»


Mary: How happy is the blameless vestal's lot! / The world forgetting, by the world forgot / Eternal sunshine of the spotless mind! / Each pray'r accepted, and each wish resign'd


* قطعه شعری از "الکساندر پوپ" بنام Eloisa to Abelard که در سال 1717 میلادی منتشر شد.

[Eternal Sunshine of the Spotless Mind] [2004] [درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش]

مالکلم:«خدا دایناسورها را آفرید،

خدا دایناسورها را نابود کرد،

خدا بشر (مرد) را آفرید،

بشر (مرد) خدا را نابود کرد،

بشر (مرد) دایناسورها را آفرید!»

ساتـلر:«دایناسورها مرد را خوردند.

زن مالکِ زمین شد!»


Dr. Ian Malcolm: God creates dinosaurs. God destroys dinosaurs. God creates man. Man destroys God. Man creates dinosaurs

Dr. Ellie Sattler: Dinosaurs eat man. Woman inherits the earth


[Jurassic Park] [1993] [پارک ژوراسیک]