دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر :: ماجراجویی» ثبت شده است

کوپر:  «تو یه دانشمندی، برند.»
برند: «پس به حرفم گوش کن. وقتی بهت میگم عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم -عشق مشهوده و قدرتمنده- حتما یه معنایی داره.»
کوپر: «بله عشق معنا داره. فواید اجتماعی، پیوند اجتماعی، تربیت فرزند...»
برند: «ما مرده‌هامون رو دوست داریم. فایده اجتماعی اون چیه؟»
کوپر: «هیچی»
برند: «شاید معنای بیشتری داشته باشه. چیزی که ما هنوز نمی‌تونیم درکش کنیم. شاید یه جور دلیل باشه، یه جور محصول از ابعادِ بالاتر که ما نمی‌تونیم بطور محسوس درکش کنیم. من در طول کهکشان شیفته‌ی کسی هستم که ده ساله ندیدمش و میدونم که احتمالا مُرده. عشق تنها چیزیه که فراتر از ابعادِ فضا و زمان می‌تونیم حسش کنیم. شاید باید بهش اعتماد کنیم، حتی اگه هنوز اون رو درک نمی‌کنیم.»


Cooper: You're a scientist, Brand.
Brand: So listen to me when I say that love isn't something that we invented. It's... observable, powerful. It has to mean something.
Cooper: Love has meaning, yes. Social utility, social bonding, child rearing...
Brand: We love people who have died. Where's the social utility in that?
Cooper: None.
Brand: Maybe it means something more - something we can't yet understand. Maybe it's some evidence, some artifact of a higher dimension that we can't consciously perceive. I'm drawn across the universe to someone I haven't seen in a decade, who I know is probably dead. Love is the one thing we're capable of perceiving that transcends dimensions of time and space. Maybe we should trust that, even if we can't understand it.


[Interstellar] [2014] [بین ستاره‌ای]

سریوس:«آدم‌های دنیا به دو دسته‌ی افراد خوب و افراد مرگ‌آور تقسیم نمیشن. همه‌ی ما خوبی‌ها و بدی‌هایی در درونمون داریم. مسئله اینه که کدوم بخش رو برای انجام دادن انتخاب کنیم. در واقع این جوهره‌ی وجود ماست.»


  Sirius Black: the world isn't split into good people and Death Eaters. We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on. That's who we really are


[Harry Potter and the Order of the Phoenix] [2007] [هری پاتر و محفل ققنوس]

هیوگو:«همیشه با خودم تصور می‌کردم کل دنیا یه ماشین خیلی بزرگه. ماشین‌ها هیچوقت با قطعاتِ اضافی تحویل داده نمیشن. دقیقا با همون تعداد قطعاتی که نیاز دارن ساخته میشن. برای همین با خودم فکر کردم از اونجایی که کل جهان یه ماشین خیلی بزرگه، نمیتونم براش مثل یه قطعهی اضافی باشم. باید دلیلی وجود داشته باشه که من اینجا هستم. و این یعنی وجود تو هم در اینجا باید دلیل خاصی داشته باشه.»


  Hugo: I'd imagine the whole world was one big machine. Machines never come with any extra parts, you know. They always come with the exact amount they need. So I figured, if the entire world was one big machine, I couldn't be an extra part. I had to be here for some reason. And that means you have to be here for some reason, too


[Hugo] [2011] [هیوگو]

حمزه:«وقتی شباهنگام در صحرا به جستجو بودم، فهمیدم که خدا را در خانه‌ها نگه نمی‌دارند.»


  Hamza: when I hunt the desert at night, I know God is not kept in a house


[The Message] [1977] [رسالت : محمد رسول‌الله]

زنیبا:«چیزهایی که اتفاق می‌افتن، هرگز فراموش نمیشن. حتی اگه نتونی به یاد بیاریشون.»


Zeniba: Once you do something, you never forget. Even if you can't remember


[Spirited Away] [2001] [شهر اشباح]

مکس:«امید داشتن اشتباهه. اگه نتونی چیزهای شکسته شده رو درست کنی، علقت رو از دست خواهی داد.‏»


Max: hope is a mistake. If you can't fix what's broken, you'll, uh... you'll go insane


[Mad Max: Fury Road] [2015] [مکس دیوانه: جاده خشم]