دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جرد لتو» ثبت شده است

ران:«تا حالا شده دل‌تنگ یه "زندگیِ باقاعده" بشی؟»

دکتر:«زندگی باقاعده؟ اون دیگه چیه؟ همچین چیزی وجود نداره.»

ران:«آره، حدس میزدم. من فقط... من فقط میخوام...»

دکتر:«چی؟»

ران:«آبجوی تگری و یه گاوسواریِ کوچیک... میخوام زنمو ببرم رقص... من بچه میخوام... منظورم اینه که من یه زندگی داشتم که فقط برای خودم بودم، اما حالا دلم کس دیگه‌ای رو میخواد... گاهی اوقات احساس می‌کنم دارم برای یه زندگی‌ می‌جنگم درحالیکه فرصت زندگی کردنش رو ندارم... میخوام این کارهام معنا داشته باشن.»

دکتر:«معنا دارن.»

[Dallas Buyers Club] [2013] [باشگاه خریداران دالاس]

هری:«همیشه با خودم فکر میکنم، تو زیباترین دختری هستی که تا حالا دیدم...»

ماریون:«واقعا؟»

هری:«از همون اولین باری که دیدمت...»

ماریون:«خیلی قشنگ میگی هری، باعث می‌شی واقعا احساس خوبی داشته باشم... بقیه هم قبلا اینو بهم گفتن، اما هیچوقت واسم معنایی نداشت...»

[Requiem For A Dream] [2000] [مرثیه ای برای یک رویا]