دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شوالیه تاریکی» ثبت شده است

جـوکـر:«اون ماجرا زیر سر من نبود!...»

هاروی:«افرادِ تو، نقشه‌ی تو...»

جـوکـر:«واقعا من مثل یه آدم دارای نقشه هستم؟ میدونی من چیام؟ من یه سگم که بدنبال ماشین هاست! اگه یکیو می‌گرفتم نمی‌دونستم باهاش چیکار کنم! می‌دونی، من فقط کارها رو انجام میدم...خلافکار ها نقشه دارن، پلیس‌ها نقشه دارن، گوردون نقشه داره، اون‌ها نقشه می‌کشن...کسایی که نقشه میکشن سعی می‌کنن دنیاهای کوچیک‌شون رو کنترل کنن... من نقشه نمی‌کشم. سعی می‌کنم به کسایی که نقشه میکشن نشون بدم که چقدر تلاش شون برای کنترل چیزهایی که واقعاَ هستند تأسف انگیزه!...این طراحان نقشه هستند که تو رو به این جایی که هستی می‌کشونن... تو یه نقشه‌کش بودی. نقشه‌هایی داشتی؛ اما ببین به کجا کشوندت... فقط کاری که خوب انجام میدم رو انجام دادم!. دستت رو خوندم و نقشه‌ات رو سر خودت پیاده کردم... نگاه کن و ببین با یه خورده بشکه‌ی بنزین و یه چند تا گلوله چی به سر این شهر میارم... می‌دونی... می‌دونی چیو فهمیدم؟... وقتی کارها طبق نقشه پیش بره هیچ کس وحشت‌زده نمیشه... حتی اگه اون نقشه، وحشتناک باشه... اگه فردا به مطبوعات بگم که مثلا به عضو یه گروه خیابونی شلیک میشه، یا یه کامیون سرباز منفجر میشه، هیچکس وحشت نمی‌کنه چون همه اش جزو نقشه‌ست... اما وقتی بگم که یه شهردار کوچولوی پیر خواهد مُرد، خب همه عقل‌شون رو از دست میدن... با یه کم هرج‌ومرج چطوری؟... قوانین رو بهم بریز و اونوقت در همه چی هرج‌ومرج بوجود میاد... من مأمور هرج‌ومرج‌ام... یه چیزی رو در مورد هرج و مرج می‌دونی؟: منصفانه‌ست!»

[The Dark Knight] [2008] [شوالیه تاریکی]