دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «Braveheart» ثبت شده است

ویلیام والاس:«عنوانت می‌تونه تو رو پادشاه کشور بکنه اما مردم دنبال عنوان و القاب نیست... اونا دنبال کسی می‌گردن که دلیر باشه...»

[Braveheart] [1995] [شجاع دل]

پرنسس:«تو باید سوگند وفاداری بخوری تا پادشاه بهت رحم کنه»

والاس:«اون به کشور منم رحم خواهد کرد؟»

پرنسس:«رحم او به تو مرگی سریع و بدون درد خواهد بود. شاید هم زندانی شدنت تو یک برج... تا اون موقع هم ممکنه هزار تا اتفاق بیافته... تو می‌تونی زنده بمونی»

والاس:«اگر سوگند وفاداری بخورم، همه‌ی اون چه که داشتم زودتر از من می‌میرن...»

پرنسس:«مردن تو دردناک تره»

والاس:«همه می‌میرن، اما همه نمی‌تونند درست زندگی کنند»

پرنسس:«این شراب رو بنوش... دردتو کم می‌کنه»

والاس:«نه ، هوش و حواسمو می بره... من هوش و حواسمو لازم دارم...»

[Braveheart] [1995] [شجاع دل]