ایزاک:«من نمیفهمم چطوری اونو به من ترجیح میدی؟»
جیلی:«نمیتونی بفهمی؟»
ایزاک:«نه»
جیلی:«قبل از اینکه باهام ازدواج کنی از سوابقم خبر نداشتی؟»
ایزاک:«داشتم. مشاورم بهم اخطار داده بود، اما تو خیلی خوشگل بودی، مشاورمو عوض کردم!»
[Manhattan] [1979] [منهتن]