دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲۴ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر :: کمدی» ثبت شده است

دن: «بخاطر همینه که عاشق موسیقی‌ام...»

گرتا: «بخاطر چی؟»

دن: «باعث میشه پیش پا افتاده‌ترین منظره‌ها، یهو برات کلی معنا پیدا کنه... تمام این منظره‌های کلیشه‌ای تبدیل میشن به چیزهای زیبا، مثل یه مروارید گازدار!»

[Begin Again] [2013] [شروعی دوباره]

مک‌گویر:«می‌خوام یه کلمه بهت بگم، فقط یه کلمه...»

بنجامین:«بله آقا»

مک‌گویر:«گوش‌ات با منه؟»

بنجامین:«بله با شماست»

مک‌گویر:«پلاستیک

بنجامین:«متوجه منظورتون نشدم؟!»

مک‌گویر:«آینده ی درخشانی تو کار پلاستیک هست. دربارش فکر کن.»

[The Graduate] [1967] [فارغ التحصیل]

شولتز:«با یه لشکر دلقک چطوری می‌خوایین جنگ رو از ما ببرین؟»

دونبار:«امیدمون به اینه که شماها از خنده پس بیافتین!»

[Stalag 17] [1953] [بازداشتگاه شماره 17]

ایزاک:«من نمی‌فهمم چطوری اونو به من ترجیح میدی؟»

جیلی:«نمی‌تونی بفهمی؟»

ایزاک:«نه»

جیلی:«قبل از اینکه باهام ازدواج کنی از سوابقم خبر نداشتی؟»

ایزاک:«داشتم. مشاورم بهم اخطار داده بود، اما تو خیلی خوشگل بودی، مشاورمو عوض کردم!»

[Manhattan] [1979] [منهتن]

اَوی:«هشتاد و شش قیراط»

رزرباد:«کجا؟»

اَوی:«لندن»

رزرباد:«لندن؟!»

اَوی:«لندن»

دستیار:«لندن؟؟!!»

اَوی:«بله، لندن... همونجایی که ماهی، چیپس، چایی، غذاهای مزخرف، بدترین آب و هوا و "مری پاپینس" لعنتی رو داره... لندن!»

[Snatch] [2000] [اسنچ : قاپ‌زنی]

رئیس جمهور:« آقابون شما نمی‌تونین اینجا دعوا کنید... اینجا اتاق جنگه! »

[Dr. Strangelove] [1964] [دکتر استرنج‌لاو]