دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۹۰ مطلب با موضوع «بر اساس سال» ثبت شده است

تــوکــو:«خدا با ماست، برای اینکه از یانکیها متنفره...»

بلوندی:«خدا با ما نیست، برای اینکه از احمقها هم متنفره...»

[The Good, The Bad And The Ugly] [1966] [خوب، بد و زشت]

نورمن:«اگه کسی رو دوست داری، هیچوقت نباید تنهاش بزاری. حتی اگه ازش متنفر باشی.»

[Psycho] [1960] [روانی]

آنـتونـیوس:«غیر قابل تصوره که انسان بتونه با احساسش خدا را درک کنه... چرا خدا خودش را در هاله‌ی مه‌آلودِ نویدها، و معجزه‌های نامرئی مخفی کرده؟... ما چطور می‌تونیم به مؤمنان اعتقاد داشته باشیم در حالیکه خودمون ایمانی نداریم؟... چه خواهد گذشت به ما که می‌خواهیم ایمان داشته باشیم، ولی نمی‌تونیم؟... چی به سرشون میاد، اونایی که نه می‌خوان ایمان داشته باشن و نه می‌تونن؟... چرا نمی‌تونم خدا رو در درونم نابود کنم؟... چرا با وجود اینکه هنوز نفرینش می‌کنم در وجودم زندگی می‌کنه؟... می‌خوام از قلبم بیرونش کنم، اما اون با این واقعیت ساختگی باقی مونده. از چنگش خلاصی ندارم... می‌خوام اطمینان داشته باشم، نه اعتقاد، نه حدسیات. میخوام که خداوند دستش را به طرف من دراز کنه. از چهره‌اش پرده برداره و با من حرف بزنه...»

مظهرِ مرگ:«اما اون سکوت می‌کنه...»

آنـتونـیوس:«از دلِ ظلمات صداش می‌زنم، و گاهی احساس می‌کنم کسی آنجا نیست...»

مظهرِ مرگ:«شاید واقعا هم آنجا کسی نباشه...»

آنـتونـیوس:«در این صورت زندگی دلهره‌ی بی حاصلیه... هیچکس نمی‌تونه به مرگ چشم بدوزه، و با این حال زندگی کنه.»

[The Seventh Seal] [1957] [مهر هفتم]

گیلیس:«شما نورما دزموند هستید. بازیگر فیلم های صامت. شما خیلی بزرگ بودید.»

دزموند:«هنوز هم بزرگ هستم. این فیلم ها هستن که کوچیک شدن!»

[Sunset Boulevard] [1950] [بلوار سانست]

دهـقان:«تو کسی رو سراغ داری که واقعاً آدم خوبی باشه؟... شاید خوبی فقط یه افسانه‌ست!»

کشیش:«وحشتناکه...»

دهـقان:«آدم همیشه دوست داره چیزهای بد رو فراموش کنه و به خوبی‌های ساختگی ایمان بیاره... این آسون‌ترین راهه!»

[Rashomon] [1950] [راشومون]

کیدو:«زمانی که سرنوشت به چیز زشت و خشنی مانند انتقام لبخند میزنه، این نه تنها گواه وجود خداست، بلکه مثل اجرای فرمان اوست!»

[Kill Bill Vol.1] [2003] [بیل را بکش: بخش اول]