کلاریس:«خب بهم بگو چطوری میتونم بگیرمش؟»
هانیبال:«اصل اول: سادگی... حرف های «مارکوس اورلئوس» رو بخون: "از هر چیز خاصی بپرس در درون خودش چی داره؟ طبیعتش چیه؟" این مرد که دنبالشی چیکار میکنه؟»
کلاریس:«اون زنها رو میکشه»
هانیبال:«نه این محتمل الوقوعـه... اولین و مهمترین چیزی که اون انجام داد چی بود؟ اون چه نیازی رو با کشتن برطرف میکنه؟»
کلاریس:«خشم... پذیرش اجتماعی... سرخوردگی جنسی...»
هانیبال:«نه، اون طمع به مالکیت داره... این طبیعتشه... حالا ما چجوری شروع به حس مالکیت میکنیم، کلارس؟ آیا ما دنبال چیز هایی برای مالکیتش هستیم؟ سعی کن یه جواب پیدا کنی، همین حالا...»
کلاریس:«نه ما فقط... ...»
هانیبال:«نه، ما شروع به حس مالکیت نسبت به چیزهایی میکنیم که هر روز میبینیمشون... چشمهایی که هر روز روی بدنت حرکت میکنن رو حس نمیکنی، کلارس؟... مگر نه اینکه چشمهای تو همواره به دنبال خواستههات هستند؟»
[The Silence of the Lambs] [1991] [سکوت بره ها]