دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۵۲ مطلب با موضوع «بر اساس سال :: دهه 2010» ثبت شده است

روشتو: «اوناییکه بخاطر زنده بودنشون خوشحالن، خوبن... اوناییکه بخاطر نمردنشون خوشحالن، خوب نیستن.»

[The Butterfly's Dream] [kelebeğin Rüyası] [2013] [رویای پروانه]

نیکوله:«شنیدی همیشه میگن "لحظه رو تصرف کن"؟... من فکر میکنم برعکس باشه... این لحظه‌ست که ما رو تصرف میکنه.»

[Boyhood] [2014] [پسربچگی]

پسر:«چرا جمجمه ها می‌خندن؟»

حیدر:«چون مرگ میدونه که اونا کامل زندگی نکردن... و با مرگ نمیمیرن...»

[Haider] [2014] [حیدر]

آدام: «تو واقعا ازم چی میخوای؟»

تسا: «میخوام که تو تاریکی باهام باشی. که منو بگیری. که عشقتو بهم حفظ کنی، تا وقتی میترسم کمکم کنی... که بیای به لبه و ببینی چی اونجاست...»

آدام: «اما اگه من اشتباه کنم...؟»

تسا: «غیر ممکنه که اشتباه کنی!»

[Now Is Good] [2012] [حالا خوبه]

کاب:«مهمترین انگل غیرقابل نابودی چیه؟ باکتری؟ ویروس؟ یا کرم روده‌؟...: نه بلکه یک فکر... انعطاف پذیر و به شدت مُسری.... یکبار که فکری وارد ذهن آدم شد، تقریبا غیرممکنه که بتونی از ریشه نابودش کنی... فکری که کاملا شکل گرفته و قابل درک باشه، تو ذهنت میمونه... درست این تو (اشاره به سرش میکند).»

[Inception] [2010] [تلقین : سرآغاز]

دن: «بخاطر همینه که عاشق موسیقی‌ام...»

گرتا: «بخاطر چی؟»

دن: «باعث میشه پیش پا افتاده‌ترین منظره‌ها، یهو برات کلی معنا پیدا کنه... تمام این منظره‌های کلیشه‌ای تبدیل میشن به چیزهای زیبا، مثل یه مروارید گازدار!»

[Begin Again] [2013] [شروعی دوباره]