جان (مرد فیلنما):«هراس مردم از چیزهاییست که آنها را نمیفهمند.»
John Merrick: People are frightened by what they don't understand
[The Elephant Man] [1980] [مرد فیلنما]
جان (مرد فیلنما):«هراس مردم از چیزهاییست که آنها را نمیفهمند.»
John Merrick: People are frightened by what they don't understand
[The Elephant Man] [1980] [مرد فیلنما]
دانــی:«چرا اون لباس احمقانهی خرگوشی رو تنت کردی؟»
فرانک:«تو چرا اون لباس احمقانهی انسانی رو تنت کردی؟!»
Donnie: Why are you wearing that stupid bunny suit
Frank: Why are you wearing that stupid man suit
[Donnie Darko] [2001] [دانی دارکو]
مکس:«مردم اغلب اوقات فکر میکنن که من بینزاکت و گستاخم. من نمیتونم بفهمم که چطور صداقت میتونه ناشایست تلقی بشه. شاید این دلیلش باشه که من هیچ دوستی ندارم.»
Max: People often think I am tactless and rude. I cannot understand how being honest can be improper. Maybe this is why I don't have any friends
[Mary and Max] [2009] [مری و مکس]
(پسرک با توپ وارد آسانسور میشود.)
پسرک:«تو واقعا تو اشتازی (سازمان امنیت ملی) کار میکنی؟»
ویسلر:«تو هیچ میدونی کارِ اشتازی چیه؟»
پسرک:«آره. اونا آدمای بدی هستن که مردم رو میندازن زندان. پدرم میگه.»
ویسلر:«که اینطور. چیه اسم...»
پسرک:«اسم چی؟»
ویسلر:(با مکث) «توپ! اسم توپت چیه؟!»
پسرک:«تو خیلی عجیبغریبی. توپها که اسم ندارن.»
Boy: Are you really with the Stasi
Wiesler: Do you even know what the Stasi is
Boy: Yes. They're bad men who put people in prison, says my dad
Wiesler: I see. What is the name of your
Boy: My what
Wiesler: [pauses] Ball. What's the name of your ball
Boy: You're funny. Balls don't have names
[The Lives of Others] [Das Leben der Anderen] [2006] [زندگی دیگران]
ناتان:«یه روز هوش مصنوعی طوری به ما نگاه خواهد که کرد که ما الان داریم به اسکلتهای فسیلشدۀ مدفون در دشتهای آفریقا مینگریم. درست مثل میمونی که تو کثافت زندگی میکنه؛ و با یه زبانِ زمخت و ناهنجار، و دستافزارهاش، داره برای انقراض آماده میشه.»
Nathan: One day the AIs are going to look back on us the same way we look at fossil skeletons on the plains of Africa. An upright ape living in dust with crude language and tools, all set for extinction
[Ex Machina] [2015] [اکس ماکینا]
نانا:«هر چه بیشتر حرف بزنی، کلمات معنای کمتری پیدا میکنن.»
Nana: The more one talks, the less the words mean
[My Life to Live] [Vivre Sa Vie] [1962] [گذران زندگی]