دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۹۰ مطلب با موضوع «بر اساس سال» ثبت شده است

فارست:«با من ازدواج میکنی؟... من شوهر خوبی برات میشم جنی...»

جنی:«میشی فارست...»

فارست:«ولی تو با من ازدواج نمیکنی...»

جنی:«...تو نمیخوای با من ازدواج کنی.»

فارست:«چرا دوستم نداری جنی؟... من آدم باهوشی نیستم... ولی میدونم عشق چیه

[Forrest Gump] [1994] [فارست گامپ]

آنتونی:«کمی پول برای نهارم نیاز دارم پدر... فقط 1000 فرانک»

پدر:«پس تو امیدواری که 500 تا گیرت بیاد، اما در واقع 300 تا نیاز داری، بیا اینم 100 تا...!»

[The 400 Blows] [1959] [چهارصد ضربه]

کلارنس (فرشته):«زندگی هر انسانی روی زندگی‌های بسیاری دیگر تاثیر میذاره... و وقتی اون نباشه حفره‌ی ترسناکی شکل میگیره...»

[It's a Wonderful Life] [1946] [چه زندگی شگفت انگیزی]

مادر:«اگه دوچرخه برونی دیگه نمیتونی بچه دار بشی!»

وجده:«اما تو که دوچرخه نروندی و نمیتونی بچه دار بشی!»

[Wadjda] [2012] [وجده]

تدی:«تو نمی‌تونی بر اساس عکسها و نکته‌های کوچک در‌ مورد زندگی یه نفر قضاوت کنی»

لئونارد:«چرا نمیتونم؟»

تدی:«بخاطر اینکه نکته‌های تو ممکنه نامطمئن باشه»

لئونارد:«این حافظه است که نامطمئنه!»

تدی:«اوه، ازت خواهش میکنم...»

لئونارد:«نه، جدی می‌گم. حافظه کامل نیست، زیاد خوب نیست... برو از پلیس‌ها بپرس... شهادت شاهد نامطمئنه... پلیس ها بیکار نیستن که بخاطر چرندیات یه حافظه، قاتلی رو دستگیر کنن!  اونا مدارک و پرونده جمع می‌کنن و بعد نتیجه‌گیری میکنن... مدرک، نه حافظه... این به ما میگه چطوری تحقیق کنی و این چیزیه که من ازش استفاده می‌کنم... حافظه می‌تونه شکل یه اتاق رو تغییر بده ، می‌تونه رنگ یه ماشین رو عوض کنه... حافظه می‌تونه تحریف بشه... چنین چیزی یه توضیحه، نه یه مدرک... اگه مدرکی داشته باشی این توضیحات دیگه به دردی نمی‌خورن»

[Memento] [2000] [ممنتو : یادگاری]

آقای صورتی:«کسی رو هم کشتی؟»

آقای سفید:«چند تا پلیس.»

آقای صورتی:«آدم واقعی چی؟»

آقای سفید:«فقط پلیس!»

[Reservoir Dogs] [1992] [سگ های انباری]