دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالوگ ماندگار» ثبت شده است

فرانسیس:«دو جور "درد" داریم. دردهایی که باعث قوی‌تر شدنت میشن؛ و دردهای بی‌فایده. دردهایی که فقط بابتشون زجر می‌کشی... من طاقت چیزهای بی‌فایده رو ندارم.»

[House of Cards] [S01E01] [2013] [خانه پوشالی]

ماهر:«زندگی مثل بستنیه، تا آب نشده باید ازش لذت برد.»

[Benim Dünyam] [2013] [دنیای من]

جونز:«عشق یعنی شهوت، فریب، تقلب، دروغ... هر چی که هست خیلی دردآوره... عشق از هر طاعونی سیاه‌تره... منتها هیچ‌وقت از دردش نمی‌میری، فقط از کنارش عبور می‌کنی... باز اگه عشق سبب مرگ آدما میشد، میشد کمی دوسش داشت...»

پلاگ:«نه، عشقِ من از بین رفتنی نیست...»

جونز:«عشق مثل یه سرماخوردگی واگیرداره، که به مرور نیرو و روحیه‌ات رو ازت میگیره... تنها احمقها از عشق می‌میرن... اگر همه چیز در این دنیا ناقص باشه، عشق کاملترین ناقص‌های دنیاست.»

[The Seventh Seal] [1957] [مهر هفتم]

جورج:«می‌دونی سه صدای هیجان‌انگیز تو دنیا چی هستن؟»

بیلی:«اوممم... صبحانه آماده‌س؛ ناهار آماده‌س؛ شام آمــ...»

جورج:«نه، نه، نه!... صدای زنجیرِ لنگر، موتورِ کشتی و سوتِ قطار.»

بیلی:«...بادوم زمینی می‌خوری؟!!»

[It's a Wonderful Life] [1946] [چه زندگی شگفت انگیزی]

مایکل:«پدرم خیلی چیزها اینجا، تو همین اتاق بهم یاد داد... یاد داد که همیشه به دوستام نزدیک باشم، و به دشمنام نزدیکتر.»

[The Godfather: Part II] [1974] [پدرخوانده: قسمت دوم]

مادربزرگ:«هیچ‌وقت یادت نره، این ترسه که باعث میشه خودآگاهی‌مون رو از دست بدیم.»

[Persepolis] [2007] [پرسپولیس]