دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیالوگ ماندگار» ثبت شده است

بیل:«هیچ رویایی تنها یک رویا نیست.»

[Eyes Wide Shut] [1999] [چشمان کاملا بسته]

لئونارد:«باید دنیای خارج از ذهنم رو باور داشته باشم، باید باور داشته باشم که کارام هنوز هم معنی دارن. حتی اگه نتونم بیادشون بیارم. باید باور داشته باشم که وقتی چشم‌هام بسته‌ست ، دنیا هنوز اینجاست... آیا باور دارم که دنیا هنوز اینجاست؟ هنوز اینجاست؟...آره... همه‌ی ما به حافظه نیاز داریم تا به خودمون یادآوری کنیم که کی هستیم؛ من متمایز نیستم...»

[Memento] [2000] [ممنتو : یادگاری]

الیس:«لورتا گفت که داری از کارت دست می‌کشی، چطوری همچین تصمیمی گرفتی؟»

تام بل:«نمی‌دونم. حس می‌کنم شکست خوردم. همیشه با خودم تجسم می‌کردم، زمانی که سنم بیشتر بشه، خدا میاد و به نحوی وارد زندگیم میشه... نیومد!... مقصرش نمی‌دونم. اگه منم جایش بودم، یه همچین نظری در مورد کسی مثل خودم داشتم...»

الیس:«تو هیچ نمی‌دونی که خدا چه فکری می‌کنه...»

[No Country for Old Men] [2007] [جایی برای پیرمردها نیست]

راوی:«من پیاز مغز جک هستم.»

«من عرق سرد جک هستم.»

«من رودهی بزرگ جک هستم.»

«من صفرای خشمگین جک هستم.»

«من مکملِ تعجبِ ناقصِ جک هستم.»

«من پوزخندِ مغرورانه‌ی انتقامِ جک هستم.»

«من زندگی به هدر رفته‌ی جک هستم.»

«من حسِ ملتهبِ طردشدگی جک هستم.»

«من قلب شکسته‌ی جک هستم.»

[Fight Club] [1999] [فایت کلاب : باشگاه مبارزه]

اندی:«یادت باشه رد. امید چیز خوبیه. شاید بشه گفت بهترینِ چیزها و چیزهای خوب هرگز نمی‌میرن.»

[The Shawshank Redemption] [1994] [رستگاری در شائوشنگ]

کاستلو:«وقتی تصمیم می‌گیری یه چیزی برسی، می‌تونی بهش برسی. این چیزیه که اونا تو کلیسا بهت نمی‌گن. وقتی هم سن تو بودم: اونا می‌گفتن ما یا پلیس میشیم و یا جنایتکار... امروز چیزی که من بهت میگم اینه: وقتی یه اسلحه پر به سمتت نشونه رفته، چه فرقی میکنه کی باشی؟»

[The Departed] [2006] [مردگان : رفتگان]