دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دارن آرنوفسکی» ثبت شده است

نـینـا:«می تونم نقش قوی سیاه رو هم برقصم.»

لروی:«جدی؟ توی این 4 ساله، هربار که می‌رقصی می‌بینم که خیلی حساسی تا تمام حرکات رو درست و کامل انجام بدی. ولی هرگز ندیدم که خودت رو توی رقص رها کنی! هیچ‌وقت! اون همه نظم و انضباط برای چیه؟»

نـینـا:(با نجوا) «فقط می‌خوام که عالی باشم.»

لروی:«چی؟»

نـینـا:«می‌خوام عالی باشم.»

لروی:«عالی بودن فقط بخاطر کنترل حرکات نیست، بخاطر رها کردن هم هست. خودت رو متعجب کنی تا بتونی تماشاگران رو هم متعجب کنی، برتری پیدا کنی! و افراد کمی هم این توانایی رو در خودشون دارن.»

نـینـا:«فکر کنم من هم این توانایی رو دارم.»


Nina: I can dance the black swan, too

Thomas: Really? In four years every time you dance I see you obsessed getting each and every move perfectly right but I never see you lose yourself. Ever! All that discipline for what

Nina: [whispers] I just want to be perfect

Thomas: What

Nina: I want to be perfect

Thomas: Perfection is not just about control. It's also about letting go. Surprise yourself so you can surprise the audience. Transcendence! Very few have it in them

Nina: I think I do have it in me


[Black Swan] [2010] [قوی سیاه]

هری:«همیشه با خودم فکر میکنم، تو زیباترین دختری هستی که تا حالا دیدم...»

ماریون:«واقعا؟»

هری:«از همون اولین باری که دیدمت...»

ماریون:«خیلی قشنگ میگی هری، باعث می‌شی واقعا احساس خوبی داشته باشم... بقیه هم قبلا اینو بهم گفتن، اما هیچوقت واسم معنایی نداشت...»

[Requiem For A Dream] [2000] [مرثیه ای برای یک رویا]