دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کریستین بیل» ثبت شده است

رأس‌الغول:«یک روز، به جایی می‌رسی که آرزو می‌کنی... کاش کسی که دوست داشتی هرگز وجود نداشت... تا بتونی از دردت رها بشی...»

[Batman Begins] [2005] [بتمن آغاز می کند]

بروس:«من چیکار کردم، آلفرد؟... هر چیزی که خانواده‌ام... پدرم، ساخته بود...»

آلفرد:«میراث وین چیزی بیشتر از ملات و آجره، قربان.»

بروس:«می‌خواستم گاتهام رو نجات بدم. شکست خوردم.»

آلفرد:«چرا ما سقوط می‌کنیم، قربان؟ تا یاد بگیریم چطوری خودمون رو بِکشیم بالا»

بروس:«هنوز از من ناامید نشدی؟»

آلفرد:«هرگز.»

[Batman Begins] [2005] [بتمن آغاز می کند]