دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۳۱ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر :: رازآلود» ثبت شده است

پابلو:«یه مرد میتونه همه چیزشو تغییر بده. چهره‌اش، خونه‌اش، خانواده‌اش، دوست‌دختر‌ش، مذهبش، خداش. اما یه چیزی رو هیچوقت نمیتونه تغییر بده: هوسش...»


Pablo Sandoval: A guy can change anything. His face, his home, his family, his girlfriend, his religion,his God. But there's one thing he can't change. He can't change his passion


چشمانی که خاطرات را می‌بلعند/ تا در عمق تاریکی / به یاد هوسی ناشناخته / اشک ریزند
برای روزی / که "حقیقت" به پرواز درآید / آسمان را درنوردد / و قطره‌ای از "عدالت" بر دستان‌مان ببارد

[The Secret in Their Eyes] [2009] [راز در چشمان‌شان]

کلر:«برای بهترین‌ها دعا کن، اما برای بدترین‌ها آماده باش.»


Keller Dover: Pray for the best, but prepare for the worst


[Prisoners] [2013] [زندانیان]

دانــی:«چرا اون لباس احمقانه‌ی خرگوشی رو تنت کردی؟»

فرانک:«تو چرا اون لباس احمقانه‌ی انسانی رو تنت کردی؟!»


Donnie: Why are you wearing that stupid bunny suit

Frank: Why are you wearing that stupid man suit


[Donnie Darko] [2001] [دانی دارکو]

نـینـا:«می تونم نقش قوی سیاه رو هم برقصم.»

لروی:«جدی؟ توی این 4 ساله، هربار که می‌رقصی می‌بینم که خیلی حساسی تا تمام حرکات رو درست و کامل انجام بدی. ولی هرگز ندیدم که خودت رو توی رقص رها کنی! هیچ‌وقت! اون همه نظم و انضباط برای چیه؟»

نـینـا:(با نجوا) «فقط می‌خوام که عالی باشم.»

لروی:«چی؟»

نـینـا:«می‌خوام عالی باشم.»

لروی:«عالی بودن فقط بخاطر کنترل حرکات نیست، بخاطر رها کردن هم هست. خودت رو متعجب کنی تا بتونی تماشاگران رو هم متعجب کنی، برتری پیدا کنی! و افراد کمی هم این توانایی رو در خودشون دارن.»

نـینـا:«فکر کنم من هم این توانایی رو دارم.»


Nina: I can dance the black swan, too

Thomas: Really? In four years every time you dance I see you obsessed getting each and every move perfectly right but I never see you lose yourself. Ever! All that discipline for what

Nina: [whispers] I just want to be perfect

Thomas: What

Nina: I want to be perfect

Thomas: Perfection is not just about control. It's also about letting go. Surprise yourself so you can surprise the audience. Transcendence! Very few have it in them

Nina: I think I do have it in me


[Black Swan] [2010] [قوی سیاه]

جیمز:«من فقط میخوام یه تماس بگیرم.»

جفری:«تلفن؟! تماس تلفنی؟! این یه نوع ارتباط با دنیای بیرونه! دکتر باید اجازه بده... نــه، اگه هر دیوونه‌ای می‌تونست فقط یه تماس بگیره، در این صورت دیوونگی از سیم‌های تلفن نشت پیدا می‌کرد و می‌رسید به گوش همۀ مردمِ سالمِ بینوا، و آلودشون می‌کرد. همه جا بوی جنون می‌گرفت. طاعونی از جنون... حقیقت اینه که تعداد کمی از ما اینجا بیمار روانی هستیم. البته من نمیگم که تو بیمار روانی نیستی، می‌دونم که تو یه دیوونه‌ی ابلهی. ولی این دلیل اینجا بودنت نیست. این دلیل اینجا بودنت نیست! این دلیل اینجا بودنت نیست!! تو به خاطر سیستم اینجایی.»

جفری:«اینجا یه تلویزیون هست. درست اینجا-همینجا. ببین ، گوش کن ، زانو بزن ، سجده کن!... پیام های بازرگانی! ما دیگه مثل قبل خلاق نیستیم. دیگه چیزی نمی‌سازیم. همه چیز ماشینی شده. پس ما چی هستیم؟ ما مصرف کننده‌ایم. آره... با زیاد خرید کردن تو یه شهروند خوب میشی. اما اگه به اندازه‌ی کافی خرید نکنی؟ اونوقت چی؟ دارم از تو می‌پرسم؟ اونوقت چی؟... میشی یه بیمار روانی!... این حقیقته جیم، حقیقته! اگه هیچ‌کدوم از اینا رو نخری: دستمال توالت، خودروهای جدید، یویوی بی‌سیم!، وسایل سکسیِ الکترونیکی!، سیستم‌های صوتی با هدفون‌های هوشمند، پیچگوشتی های متصل به رادار!، رایانه‌های صوتی ...»


Jeffrey: Telephone call? Telephone call? That's communication with the outside world. Doctor's discretion. Nuh-uh. Look, hey — if all of these nuts could just make phone calls, they could spread insanity, oozing through telephone cables, oozing into the ears of all these poor sane people, infecting them. Wackos everywhere, a plague of madness. In fact, very few, very few of us here are actually mentally ill. I'm not saying you're not mentally ill, for all I know, you're crazy as a loon. But that's not why you're here. That's not why you're here. That's not why you're here! You're here because of the system

Jeffrey: There's the television. It's all right there — all right there. Look, listen, kneel, pray. Commercials! We're not productive anymore. We don't make things anymore. It's all automated. What are we for then? We're consumers. Yeah. Okay, okay. Buy a lot of stuff, you're a good citizen. But if you don't buy a lot of stuff, if you don't, what are you then, I ask you? What? Mentally ill. Fact, Jim, fact — if you don't buy things: toilet paper, new cars, computerized yo-yos, electrically-operated sexual devices, stereo systems with brain-implanted headphones, screwdrivers with miniature built-in radar devices, voice-activated computers


[Twelve Monkeys] [1995] [دوازده میمون]

مجری:«هیچ گروهی در کار نیست... هیچ ارکستری وجود نداره... ما صداش رو می‌شنویم... اما اینها همه توهمه... چون همش یه نوارِ ضبط‌شده‌ست...»

[Mulholland Dr.] [2001] [جاده مالهالند]