دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

الـی:«یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشین؟»

احمد:«درباره‌ی مسائل ناموسیه؟»

الـی:(با خنده) «نه»

احمد:«بپرس!»

الـی:«چرا جدا شدین؟»

احمد:«از کدوم یکیشون!»

الـی:«دوست ندارین نگین.»

احمد:«چرا میخواین بدونین؟»

الـی:«نمی‌دونم... بلأخره دیگه!»

احمد:«هیچی یه روز صبح از خواب پا شدیم. دست و صورتمونو شستیم. صبحانه‌مونو خوردیم. گفت:"Achmet, Besser ein Ende mit Schrecken, als ein Schrecken ohne Ende"»

الـی:«خب یعنی چی؟»

احمد:«یه پایان تلخ بهتر از یه تلخیه بی‌پایانه.»


     Elly: I can ask a delicate question

Ahmad: Is it about my honor

Elly: No

Ahmad: Go

Elly: Why did you separate

Ahmad: From which one

Elly: You are not obliged to answer me

Ahmad: Why are you Interested

Elly: I do not know. To find out, anyway

Ahmad: One morning we woke up, we took our shower, and at breakfast, she said: Achmed, Besser ein Ende mit Schrecken, als ein Schrecken ohne Ende

Elly: So what does it mean

Ahmad: A bitter end is much better than a bitterness without ending


[About Elly] [2009] [درباره‌ی الی]

نظرات  (۲)

مشکل سینمای ما اینجاست که همه دارند تقلید فرهادیُ می کنند.
+ ما ایرانی های کپی کارهای موفقیم
+ امیدوارم فیلم جدیدش با بازی پنه لوپه خوب از آب در بیاد

این دیالوگ ...مرورش توی ذهنم سرنوشت من رو رقم زد ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">