دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

برون:«بچه‌ها اغلب از خودشون یه جزئیاتی رو سر هم میکنن که در واقعیت وجود ندارن. نمی‌دونم این به دلیل تخیلاتشونه یا اینکه حرفای دوستان و والدینشون رو تکرار میکنن. همیشه فرض بر اینه که بچه‌ها دروغ نمیگن، اما متاسفانه اونا اغلب دروغ میگن.»


  Bruun: It's common for children to describe non-existing details. I don't know if it's their imagination, or they pick it up from each other or from their parents. It's always assumed that children tell the truth And unfortunately, very often they do


[The Hunt] [Jagten] [2012] [شکار]

نظرات  (۱)

این فیلم فوق العاده بود.
+ انتقاد ی بود بر طرز فکرهای دگمُ سنتی و مریض + که به بازیُ  خیال پردازی ساده یک بچه+ ظاهری هیولاگونه دادندُ تا نابودی یک انسان بیگناه ُ خانواده ش پیش رفتند.
+ در سکانسی پایان آقا معلم( پرسوناژ‌اصلی+ که اسمش یادم نیست)
+ دخترُ بغل می کنه تا از روی چهارخونه های روی کف زمین رد بشه+ به نظرم اومدش + همین نمای به ظاهر ساده تمام بار معنایی فیلمُ به دوش می کشیدش.
+ لینک لیترُ دوست دارمُ هنوزم معتقدم هستم که جایزه اسکار بهترین فیلم برای پسربچگی+ حق اون بودش. با توجه به اینکه بعد از دیدن فیلم تحقیر+ متوجه شدم اینیاریتو  در فیلم بردمن دست به کپی سازی زده بودش.
+ دیالوگ خوبُ پُر مفهومی بود.+ مچکرم
پاسخ:
+درباره‌ی سکانس پایانی فیلم- پریدن از چهارخانه‌های کف خونه- باهاتون موافقم. میشد یه تصویر کلی از تمامِ حرفهای کارگردان رو در اون سکانس دید.

+ملودرام تلخ و خوش ساختی بود. از جمله فیلم هایی که دوست داشتم نسخه‌ی ایرانیش رو -بخصوص با کارگردانی اصغر فرهادی- ببینم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">