دیالوگ

دیالوگ
طبقه بندی موضوعی

۱۹۱ مطلب با موضوع «بر اساس ژانر» ثبت شده است

راهب اعظم:«گاهی اوقات مجبوریم از چیزایی که دوستشون داریم دست بکشیم... چیزی که تو دوستش داری، دیگران هم دوستش خواهند داشت...»

[Spring, Summer, Fall, Winter... and Spring] [2003] [بهار، تابستان، پاییز، زمستان... و بهار]

کین:«اگه خیلی پولدار نبودم، ممکن بود شخصیت بزرگی بشم»

تاچر:«فکر می‌کنی الان شخصیت بزرگی نیستی؟»

کین:«با این شرایط بهتر از این می‌تونستم باشم»

تاچر:«میخواستی چطوری باشی؟»

کین:«هر طوری که تو ازش متنفر باشی!»

[Citizen Kane] [1941] [همشهری کین]

پـدر:«نمیشه که همزمان به سه دین متفاوت ایمان داشته باشی... چون همزمان ایمان داشتن به چند چیز مثل اینه که به هیچ چیز ایمان نداشته باشی... چطوری میتونی موفق باشی اگه نتونی مسیر درست رو انتخاب کنی؟... جای اینکه مدام دینتو تغییر بدی، چرا با دلیل و منطق با مسئله روبرو نمیشی؟... علم در طی چند قرن اخیر، بیشتر از ده ها هزار دین سطح شناخت ما نسبت به دنیا رو افزایش داده...»

مادر:«دانش میتونه نشون بده که تو دنیای بیرونمون چه خبره، اما قادر نیست به دنیای درونمون راه پیدا کنه...»

[Life of Pi] [2012] [زندگی پای]

رئیس جمهور:« آقابون شما نمی‌تونین اینجا دعوا کنید... اینجا اتاق جنگه! »

[Dr. Strangelove] [1964] [دکتر استرنج‌لاو]

هکیوو:«همه‌ی ما گاهی اوقات دلمون می‌شکنه... من هر وقت دلم می‌شکنه، میرم میدوم... وقتی میدوی بدنت آب شو از دست میده... و دیگه به راحتی گریه‌ات نمی‌گیره...»

[Chungking Express] [1994] [چانگ کینگ اکسپرس]

تئودور:«گاهی اوقات فکر میکنم همه ی احساس هایی که لازمه رو تجربه کردم... و از اینجا به بعد دیگه هیچ احساسی نخواهم داشت... هر احساسی هم که دارم فقط یه نسخه ضعیف تر از احساساتیه که قبلا داشتم...»

[Her] [2013] [او]